اسب آبی

گاه نوشت های یک دختر برای خودش....

داشتم کمدمو جمع میکردم یه هو یه اسکناس پـنجاه یورویی دیدم...کلی خوشال شدم گذاشتم لای قرآن...

پـولایی که به عنوان اولین حقوقم گرفتم هم برداشتم نگاشون کردم و ازشون عـکس گرفتم یادگاری...

بله بله من ندید بدیدم...کلی ذوق میکنم نگاشون میکنم با اینکه زیادم نیستن ولی بابتشون شـکرگزارم...

من تو پول جمع کردن اولد فشنم...دوست ندارم تو حسابم بمونه چون یه هو خرج میشه...دوست دارم جلو چشم باشه ک ذره ذره زیاد شدنشون رو با چشم خودم ببینم...امروز پـنجاه تایی به قبلی اضافه شد:)


۲۰ تیر ۹۶ ، ۲۳:۱۰
Lady T...