تو این روزای پر از نامه های ریجکشن ِ دانشگاها...تو همین روزای تلخ و قهوه ای ، همین الان ، همین الان ِالان یه هو احساس خوشبختی کردم...انگار یه حجم زیادی از خوشبختی وارد رگام شد و زیر پوستم شروع به دویدن کرد...
* من خیلی پیش نمیاد این حسو پیدا کنم ، ازین به بعد هر لجظه از همچین لحظه هایی رو ثبت میکنم...
۰ نظر
۰۵ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۴۴